۱۱/۲۱/۱۳۸۷

جناب سرهنگ حسین وحدت حق

شهدای بهائی: جناب سرهنگ حسین وحدت حق

بخشی از نامۀ سیّد حسین وحدت حق به خانواده اش:

" فرزندان عزیزم، الهی شما عزیزان و نورچشمان محفوظ از هر چشم زخم و گزندی باشید. بیش از چهار ماه است که در زندان به سر می برم، یعنی دقیقاً در تاریخ چهارشنبه 8 مهر 1360 در دفتر کارم توسط دو مامور دادستانی انقلاب توقیف و روانه زندان شدم و تا امروز که 15 بهمن 1360 می باشد هیچگونه راه نجاتی مشاهده نمی شود. با سارقین و قاتلین و قاچاقچیان و معتادان به مواد هروئین، تریاک، شیره و غیره و قماربازان و باج گیران، محشور و مأنوس و هم بند و هم اتاقم. هوای زندان آلوده و کثیف، ناجور و غیر بهداشتی است.

فانی که به علت دو بار سکته قلبی، بیمار دائم هستم در اینجا نیز به خواست خداوند مبتلا به گریپ و سرماخوردگی و سینه درد و سرفه هستم، شاید در آخر عمر به بیماری سل هم مبتلا بشوم.

هر چه خدا خواست همان می شود. فانی، راضی به رضای او هستم و تسلیم اراده و مشیّتِ آن قادر متعال.... راستی چقدر محیط زندان دردناک و رفتار مسئولین زندان تحقیرآمیز است... تنها دلخوشی و آرامش وجدانی که دارم به جهت آن است که این زندان و این تحقیر و این ناراحتی به خاطر مسئلۀ خداشناسی و امور روحانی و وجدانی است... همیشه مطیع حکومت و دولت بوده و هستیم و در راه اعتلاء و ترقّی کشور مقدّس ایران کوشیده ایم...

فانی سیّد حسین وحدت حق، فرزند سیّد محمد و مرحومه سیّد فاطمه در طفولیّت، مادر خود راه از دست دادم و تحت تربیت نامادری مهربانتر از مادر، به نام رضوان خانم قرار گرفتم. یاد این مادر باسواد و مومنه به خیر باد که مرا در تحصیلات دوران ابتدائی و قرائت قرآن کمک فراوان نموده است... پس از دوران ابتدائی، دبیرستان را در مدرسه نظام تحصیل نمودم و سپس از شیراز به طهران جلای وطن کردم... در رشته مهندسی مخابرات شروع به تحصیل افسری نمودم. در مهر ماه 1326 به درجه ستوان دومی نائل شدم... این فانی در پانزدهم مرداد 1304 در شیراز متولد شدم و با همسر فعلی ام پریدخت خاضع در اردیبهشت ماه 1329 ازدواج نمودم و همان سال با همسرم به طهران به جهت ادامه تحصیلات نظامی آمدم.

پس از تولد فرزند اول جهت تحصیلات مهندسی در رشته الکترونیک و ارتباطات رادیوئی به کشور آلمان اعزام شدم... مدت دو سال از زن و فرزند خود دور بودم تا بالاخره با پشتکار و همّتِ همسرم این دوران محرومیّت به سر آمد... در دانشگاه شهر اشتوتگارت تحصیل نمودم... پس از پایان، شانس آن را داشتم که در کارخانجات آلمانی شروع به کار کنم ولی عشق به میهن و علاقه به منسوبین و وفاداری به شغل و حرفۀ نظامی مرا وادار ساخت تا به ایران مراجعت کنم...."

جناب وحدت حق ارادت خاصی به حضرت اعلی داشتند و همیشه خود را سیّد حسین می نامیدند (به سیادت خود تاکید می کردند). در نیمه شب بعثت حضرت باب (پنجم جمادی الاولی) مطابق 9 اسفند 1360 در طهران پس از گذشت پنج ماه مسجونی، ایشان را شهید نمودند.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

تلخیص از: عندلیب، ش 6، بهار 1362
ماخذ: پروازها و یادگارها، ماه مهر گلستانه، چاپ شرکت سوپریم، 1371

هیچ نظری موجود نیست: